black flower(p,67)
black flower(p,67)
تهیونگ روی نیمکت نشست و سرش رو پایین انداخت.
بر خلاف اکثر مواقع محوطه ی دانشکده خالی و فقط صدای باد و جیک جیک اعصاب خورد کن پرنده ها که روی شاخه های درخت ها جا خوش کرده بودند به گوش می رسید.
پاهاش رو تو شکمش جمع کرد و دستاش رو روی صورتش گذاشت.
ته دلش میدونست که تهیون و کیونگسو فقط ازش سواستفاده می کنند.....
اما شنیدن اون حرفا از زبونشون قلبش رو شکسته بود.
واقعا احساس تنهایی می کرد.
بیشتر آدما اطرافشون یه عده رو داشتند
که نگرانش باشن و بهش اهمیت و عشق بدن ...
اما از چهار سال پیش که پدر و مادرش رو از دست داده بود....
هیچکس رو نداشت.
نمی دونست دلیل این خلاء که توی قلبش احساس می کرد چیه ؟بلوغ دومش؟
امگا بودن یا هیتش ؟
و یا شرایط نامناسب روحیش ؟
هر چی که بود دلش میخواست یکی دوسش داشته باشه .
تهیونگ به خاطر سرما لرزید و دستاش رو دور خودش پیچید.
صبح که از خونه بیرون زده بود هوا اینقدر سرد نبود....
و به یک هودی نسبتا نازک کفایت کرده بود؛
هر چند اگه لباس ضخیم تری هم می خواست توی کمدش به جز چند تا هودی و سویشرت چیزی گیرش نمی اومد....
گوشیش توی دستش لرزید.
یه پیام از جون سوک سونبه داشت.
جون سوک سونبه :
هی تهیونگی من متظرتم کجایی؟
تهیونگ روی نیمکت نشست و سرش رو پایین انداخت.
بر خلاف اکثر مواقع محوطه ی دانشکده خالی و فقط صدای باد و جیک جیک اعصاب خورد کن پرنده ها که روی شاخه های درخت ها جا خوش کرده بودند به گوش می رسید.
پاهاش رو تو شکمش جمع کرد و دستاش رو روی صورتش گذاشت.
ته دلش میدونست که تهیون و کیونگسو فقط ازش سواستفاده می کنند.....
اما شنیدن اون حرفا از زبونشون قلبش رو شکسته بود.
واقعا احساس تنهایی می کرد.
بیشتر آدما اطرافشون یه عده رو داشتند
که نگرانش باشن و بهش اهمیت و عشق بدن ...
اما از چهار سال پیش که پدر و مادرش رو از دست داده بود....
هیچکس رو نداشت.
نمی دونست دلیل این خلاء که توی قلبش احساس می کرد چیه ؟بلوغ دومش؟
امگا بودن یا هیتش ؟
و یا شرایط نامناسب روحیش ؟
هر چی که بود دلش میخواست یکی دوسش داشته باشه .
تهیونگ به خاطر سرما لرزید و دستاش رو دور خودش پیچید.
صبح که از خونه بیرون زده بود هوا اینقدر سرد نبود....
و به یک هودی نسبتا نازک کفایت کرده بود؛
هر چند اگه لباس ضخیم تری هم می خواست توی کمدش به جز چند تا هودی و سویشرت چیزی گیرش نمی اومد....
گوشیش توی دستش لرزید.
یه پیام از جون سوک سونبه داشت.
جون سوک سونبه :
هی تهیونگی من متظرتم کجایی؟
- ۵.۶k
- ۱۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط